زندگی نامه ابو عبدالله جعفر بن محمد الرودکی
متن دلخواه شما
یه روزی یه جایی یه جوری یه کسی یه چیزی صبر داشته باش
پنج شنبه 20 فروردين 1394 ساعت 10:0 بعد از ظهر | بازدید : 362 | نوشته ‌شده به دست حسین روحی | ( نظرات )
 
 

ابو عبدالله جعفر بن محمد الرودکی نسبت او یعنی رودکی  در انتساب به رودک از توابع سمرقند است . محل تولدش روستا ی پنج رودک سکرقند بوده است تاریخ تولد رودکی معلوم نیست ولی بنا بر قراین احتمال داده میشود در اواسط قرن سوم  متواد شده باشد .

زبان مردم سمرقند در آن هنگام فارسی بوده و تفاوت چندانی با فارسی دری خراسان نداشته و در سرتاسر ماوراء النهر گستردگی استفاده از آن بوه است

خانواده رودکی در سمرقند در تنگدستی میزیستند

از خر و پالیک انجای رسیدم که می           موزه چینی میخواهم و اسب تازی

او در هنگام جوانی خود را از قید زن و فرزند دور میدانست و در قصیده دندانیه به این نکته اشاره ای دارد  . در آغاز جوانی به دستگاه سامانیان در بخاره پیوست و تا سالهای پیری در آن شهر زندگی میک رده است

رودکی در طی سالهای زندگی خود سفرهای متعددی به نواحی مختلف خراسان داشته ایت و میتوان گفت علاوهه بر شهر های سمرقند و بخارا ، سفرهایی به هرات ، سرخس ، نیشابور  و دیگر شر های خراسان داشته است

 

جهان بینی رودکی

اندک بودن اشعار بازمانده از رودکی و عدم آگهی ما نسبت به زمان دقیق سرودن بخش عمده انها این مجال را نمیدهد که به طور قاطع بتوان در مورد جهان بینی رودکی سخن گفت ولی آنچه از سروده های شاعر بر می آید  آن است که روزگار جوانی را به نشاط و شادکامی گذرانده و قصیده دندانیه یعنی برجسته ترین حسب حالی که از رودکی بر جای گذارده ، گویای روزگار خوب و خوش شاعر است .

از جمله مسائلی که هموراه توجه رودکی را به سوی خود جلی کرده است ، مساله مرگ و حیات است و شاید تعداد قابل توجه مراثی شاعر به نسبت کمی اشعار بازمانده از او گویای نظر وی به حضور همیشگی مرگ در حیات انسانی و واقعیت فناپذیری انسان است و همین امر سبب بروز نوعی گرایش خام عرفانی در اندیشه های رودکی شده است

دوران پیری و کهولت سن:

نشانه های در اشعار رودکی حکایت از پیری ناخوش و ناگوار او دارد اگر چه بسیاری از شاعران اشعاری در گلایه از پیری دارند و این حالت در میان سرایندگان معاصر رودکی نیز بسیار است ام گلایه های رودکی هموراه با سوزی از حرمان نومیدی است

رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور              به خدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش

پسندیده باشد مر خواجه را پس از ده سال             که باز گردد پیرو پیاده و درویش

                      

بسا که مست در این خانه بودم و شادان              چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک

کنون همانم و خانه همان و شهر همان               مرا نگویی کز چه شده است شادی سکوت

                      

رودکی در اوخر عمر به شهر و دیار خود بازگشته و از انتساب به دستگاه سامانیان محرو مانده و در همین حال گرفتارسختیها و مشقتهای بسیار شده است . مساله دور شدن رودکی از محیط دربار سامانی ف بی تردید مدتی پس از سال  312 - 321 هجری - اتفاق افتاده باشد زیرا در همین سال است که قصیده مادرمی را به امر امیر سامانی سروده است

 

وفات

قطعی ترین تاریخی مرگی که برای رودکی ذکر شده است  320 - 329 هجری -  است . مدفن رودکی از قول ابوسعید ادریسی  در پشت بوستان پنج رودک است و مردم ان را زیارت می کنند در هزاره رودکی مرقد و مجسمه یاد بود در همانجایی که ادریسی نشان داده بود  برای او ساختند

 

نابینایی

مشهور ان است که رودکی از بینایی محروم بوده است  دراین میان دو نظر از جانب پژوهشگران مطرح شده است یکی نظر آن است که رودکی احتمالا کور مادر زاد بوده است و نظر دیگر آن است که رودکی در اوخر عمر نابینا شده است و این عمر شاید به خاطر آشوب بخارا و قتل عام شیعیان انجا بوده است و رودکی غضوب و مطرود گردیده و پس از شکنجه و آزار در گذشته و یا به قتل رسیده است و یا چنانچه در بعضی منابع آمده بر چشمانش میل کشیدند .

رودکی احتمال قرین به یقین کور بوده است ولی این کوری نمی تواند مادر زادی بوده باشد و شاید شاعر در بخش اعظمی از عمر خود با ضعف بینایی روبرو بوده و در اواخر عمر نابینا شده و شهرت نابینایی او در منابع پس از وی و اثار متاخران به همین سبب بوده سات

در موضوع احتمال کور کردن رودکی به واسطه تشیع او و یا میل کشیدن به چشم وی نیز حدسهایی است که نه تنها رد کننده مطلب بالا نیست بلکه تایید کننده بخشی از این نظر است که رودکی در سالهایی دراز از عمر خود از نعمت بینایی بر خوردار بوده است

 

مضامین شعر رودکی

مضامین شعر رودکی در حقیقت همان مضامین رایج در عصر سامانی است با ویژگی های خاص که متعلق به سروده های رودکی است

مدح مهمترین مضمون در اشعار رودکی بوده است . بی تردید نخستین شکل کامل و مشخص قصاید ستایشی از آن رودکی است و شاعران پس از رودکی به استادی او در سرودن مدح اعتراف داشتند .

رودکی در میان امرای سامانی بیشتر به ستایش امیر نصر بن احمد میپرداخته ولی در عین حال امیران و سایر بزرگان دستگاه او هم ستوده است .

ویژگی مدایح رودکی ، سادگی تعبیر و عدم اغراق زیاد و گرایش به مایه هایی از واقعیت در ستایش است

من آنچه مدح تو گویم درست باشد و راست                مرا به کار نیاید سریشم و کیلا

مادرمی در ستایش ابو جعفر مشهور ترین سروده ستایشی رودکی است .

مضامین غزلی ، یکی دیگر از معانی شعر رودکی است . تغزل های رودکی لطیف و برخوردار از سادگی و در عین حال ایجاز است . نکته قابل توجه آن است که رودکی در بعضی از تغزل های خود رگه هایی از جهان بینی خود را گنجانده است

توصیف نیز از جمله مهمترین مضامین شعر رودکی است

مضامین خمری نیز در شعر رودکی جایگاه خاصی دارند . قصیده مادرمی از جمله برجسته ترین خمریات فارسی است

تعداد نسبی مراثی رودکی کاملا مشهود است که وی به شعر رثاء یا مرثیه علاقه خاصی داشته . این که شاعر به درگذشتگان و نیکیاد انان میپردازد .گویای حضور عاطفی صادق در وجود اوست . گفته میشود رودکی اولین شخصی است که اشعاری در مرثیه اشخاص از او باقی است .

هجو ، زهد و پند از مضامین دیگر شعر رودکی میباشد

 

قالبهای شعری رودکی :

رودکی در میان قالبهای شعری بیش از همه به قصیده توجه داشته است . از قصائد باقی مانده رودکی و خصوصا از طولانی ترین آنها یعنی مادرمی معلوم میگردد که رودکی ساختار قصیده را به کاملترین شکل سنتی خود رسانده است . عمده مضامینی که رودکی در قصاید خود استفاده میکرده عبارتند از : وصف طبیعت ، مدح ، مضامین خمری و تغزلی ، حسب حال و مرثیه

رودکی نخستین شاعری است که رباعیات ار او دیده میشود ولی چنان که پیداست در سروده های شاعران همعصر رودکی نیز رباعیهایی دیده میشود

مثنوی از دیگر قالبهای است که به سبب قدمتی که دارد نمونه هایش را میتوان در شعر رودکی مشاهده کرد. این قالب رایج ترین قالب شعری در زمان سامانی است از مثنوی های رودکی ، یکی کلیله و دمنه منظوم و دیگری سندباد نامه و آفتاب نامه است

غزل نیز یکی دیگر از قالبهای شعری به کار رفته توسط رودکی میباشد . یکی از ویژگی های غزل در سروده های رودکی ، موسیقی قوی و غنی انهاست چنان که گویی شاعر آن را برای ترنم با آوای ساز می سروده است

 

موسیقی و رودکی

در تذکره‌ها آمده رودکی چنگ نواز بوده‌است.می‌گویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازه‌ای بوده‌است که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهارمقاله از نظامی عروضی آمده‌است بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات می‌رود و دلبستهٔ هوای هرات می‌گردد.بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب می‌اندازد که مدت چهارسال او و ملازمانش در هرات می‌مانند.لشگریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش می‌دهند. رودکی نیز می‌دانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هری لطیف تر بنماید.از این رو قصیده‌ای می‌سراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز می‌خواند. و امیر چنان تحت تاثیر قرار می‌گیردکه بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب می‌شود و مستقیم به سوی بخارا می‌تازد.و نقل است که کفش‌هایش را تا دو فرسنگ دنبال او می‌بردند.و رودکی پنجاه هزار درم از لشگریان می‌گیرد آن قصیده اینگونه‌است:

 

بوی جوی مولیان آید                      همی  یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درُشتی‌های او             زیرپایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست        خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا، شاد باش و دیر زی           میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان         سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه ست و بخارا آسمان             ماه سوی آسمان آید همی

میر سروست و بخارا بوستان          سرو سوب بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی              گر به گنج اندر اید همی

 

او برای سروده‌های آهنگین خود یک راوی داشته که نامش احتمالا مج یا ماج که اشعار رودکی را با صدای خوش می‌خوانده‌است. خود رودکی در شعر خود از او بنام مج یاد می‌کند. اما فرهنگ انجمن آرای ناصری نام اورا ماج ثبت کرده‌است

 

 

آثار رودکی :

رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترین‌ها نیز بشمار می‌رود.ابیات او در گزارش‌های رشیدی سمرقندی ، جامی در بهارستان ، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کرده‌اند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.

 

کلیله و دمنه

مهم‌ترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نمانده‌است.کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد.و داستانیست رمز آمیز از زبان حیوانات.روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند  و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی در آمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سدهٔ ششم ترجمهٔ ابن مقفع را به نثر پارسی کشید.داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است.شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آورده‌است که منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بوده‌است.اینک نمونه‌ای از ابیات باقیمانده از منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی:

 

دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست         با نهیب و سهم این آوای کیست؟

دمنه گفت اورا:جز این آوا دگر             کار تو نه هست و سهمی بیشتر

آب هرچه بیشتر نیرو کند                  بند ورغ سست بوده بفگند

دل گسسته داری از بانگ بلند             رنجکی باشدت و آواز بلند

 

سندبادنامه

از دیگر آثار رودکی می‌توان به سندبادنامه اشاره نمود.اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافته‌است.سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه گشت.هم اکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی می‌باشد و اصل آن نوشتهٔ ابوالفوارس قنازری ست.مطابق پژوهش‌های پاول هرن شرق شناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامهٔ رودکی است :

 

آن گرنج و آن شکر برداشت پاک          وندر آن دستار آن زن بست خاک

آن زن از دکان فرود آمد چو باد            پس فلرزنگش بدست اندر نهاد

تا به خانه برد زن را با دلام               شادمانه زن نشست و شادکام

 

اشعار غنایی

عمدهٔ اشعار غنایی رودکی را غزل‌ها و رباعی‌های وی تشکیل می‌دهند.این اشعار که برپایهٔ دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی و معاشقه استوار است شباهت زیادی با اشعار هوراس و آناکرئون و ابونواس دارد و در حقیقت تجدیدگر راهی ست که از اپیکور آغاز شده در ایران به رودکی رسیده و از همین راه به دست خیام و حافظ سپرده شده است[۱۴].خمریات او بسیار شبیه به خمریات ابونواس است.در این گونه خمریات و نیز در اوصاف طبیعت و زیبایی‌های جهان او بسیار موفق عمل نموده که این موفقیت را در تاثیر بر متاخرین می‌توان جست.علت اصلی موفقیتش را می‌توان در ذوق بالا در تصویرسازی و تشبیهات دقیق و لطیف دانست.همین تشبیهات و جلوه‌های رنگارنگ و گوناگون طبیعت در شعر رودکی راه را برای شاعرانی مانند منوچهری دامغانی در وصف طبیعت گشود.یک مورد از خمریات معروف رودکی بدین قرار است:

 

بیار آن می‌که پنداری روان یاقوت نابستی       و یا چون برکشیده ابر پیش آفتابستی

سحابستی قدح گویی و می‌قطرهٔ سحابستی        طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی

اگر می‌نیستی یکسر همه دل‌ها خرابستی          اگر در کالبد جان را ندیدستی شرابستی.

 

مدایح

اولین مدیحه در پارسی ظاهرا در سیستان بوسیله محمدوصیف سگزی و بسام کرد سروده شد.که در مدح یعقوب لیث بود رودکی نیز مانند غالب شعرا شاعری درباری بود و درمدح و تکریم شاهان و فضلا بیت می‌سرود.مدایح او غالبا بصورت قصیده اند.گاهی تنها در پایان قصیده چند بیت در مدح کسی نیز گفته و اضافه می‌شود و گاهی نیز قصاید بلند بالایی در مدح بزرگان در اشعار او دیده می‌شود.مهمترین و معروفترین مدیحهٔ او در مدح ابوجعفر احمد بن محمد امیر سیستان است و با این مطلع آغاز می‌شود ((مادر می‌را بکرد باید قربان/بچهٔ اورا گرفت و کرد به دندان).او بجز مدایح مراثی و هجویاتی نیز دارد که البته تعدادشان چندان زیاد نیست.او در مدح بسیار میانه رو بوده و اثری از تملق و چاپلوسی در مدحیاتش نمی‌توان یافت. از مراثی معروف او نیز دو مورد که برای شهید بلخی و خواجه مرادی سروده شده‌است شهرت دارد

در شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت می‌شود که همین گونه در شعر کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمده‌است.بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی و درباب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وا می‌دارد:

 

زمانه پندی آزادوار داد مرا                          زمانه را چو نکو بنگری همه پند است

به روز نیک کسان گفت تا که غم نخوری         بسا کسا که به روز تو آرزومند است

زمانه گفت مرا:خشم خویش دار نگاه              کرا زبان نه به بند است پای دربند است

********************************************************************************

 هنر رودکی این است که چون موسیقی را خوب می شناخته وچنگ می نواخته لذا سرایش شعر را ترکیبی ازشعر وموسیقی برای خواندن ونواختن توام نمود و وزن کلمات شعرش را  با دستگاههای موسیقی هماهنگ نمود .

 


 

رودکی، پدر شعر پارسی

 

رودکی از شاعران عصر سامانیان است. الحق او  پدر و طلایه  شعرپارسی است.  در آن روزگار هنوز شاعران بزرگی چون فردوسی، نظامی، سنایی، عطار، مولانا ، سعدی، حافط ، جامی  ظهور نکردند.  از طرفی کار رودکی بسی سخت و دشوار بوده  چون سرایش شعر در قرون آغازین بوده و سبک و سیاقی برای الهام گرفتن و اقتباس نمودن اساسا وجود نداشته است.

هنر رودکی این است که چون موسیقی را خوب می شناخته وچنگ می نواخته لذا سرایش شعر را ترکیبی از شعر و موسیقی برای خواندن و نواختن توام نمود و وزن کلمات شعرش را با دستگاههای موسیقی  هماهنگ نمود  و  سبک های شعری و مفاهیم و مضامین قالب های آن هنوز در ابتدای راه بودند. رودکی در عصر کودکی  موفق به فراگرفتن قرآن شد، لذا با شیوه آیات قرآنی آشنا بود و او نیز همانند بسیاری از شاعران بزرگ که بعدها ظهور نمودند از وقایع  روزگار عصر خویش مثاثر شده بود.

رودکی  در روزگارجوانی خویش بخوبی به اعجاز قدرت کلمات که در شعر بوده ، واقف شده و گاه از این فرصت ها بسیارمطلوب و مناسب استفاده نموده ، حضور در دربار امیران  سامانی، امیر سامانی از بخارا به هرات آمده و مدت مدیدی  شاید حدود چهارسال رحل اقامت در آنجا افکنده بوده و تمام اطرافیان ملول و خسته از اقامت طولانی خودشان که در رکاب شاه سامانی بودند ، به دنبال تدبیر وترفتد بودند ، که با لطایف حیل اسباب رفتن امیر را  از هرات به بخارا سبب شوند ، که موفق نشدند و همگی به قدرت شعر رودکی  و معجزه کلام  او  واقف بودند، از او درخواست می کنند که تلاش کند ، تا امیر سامانی راضی به بازگشت شود و هرات را رها کند، رهسپار یار و دیار در  بخارا شود، و رودکی در نهایت استادی  وظرافت به سرایش  قصیده  مشهورش می پردازد ، که هنوز  پس از قرنها طراوت وتازگی را حفظ  نموده واین شعر رودکی سبب شده تا امیر سامانی از سحر کلام رودکی انچنان به وجد و نشاط  شور و شوق آید، عنان اختیار از کف دهد، و به یکباره سوار بر اسب بدون کفش شده با همراهان عازم بازگشت  از هرات به سوی بخارا شود!

این واقعه که تحسین همگان را از اعجاز کلام رودکی  سبب می شود که اطرافیان امیر سامانی  به عظمت شعر رودکی ومقام ومنزلت او بیشتر از گذشته واقف شوند و به پاس این قصیده بس زیبا  و جاودانه  که امیر، ترک هرات کرده و به سوی مقر حکومتی در بخارا روانه شود. سبب شد تا ثروت ، انعام و جوایز وپاداش فراوانی به او  اهداء کنند، و با احترام از او در آن ایام یاد کنند .

هنر شاعران  بزرگ به راستی این است که پیام خود را به  نحوی شایسته و خاص  به مخاطب القاء کنند ،شعر نیروی خارق العاده ای دارد که می تواند هر گره را بازکند و هر بی رمقی را جان و حیات بخشد ،البته نه هر شعری...

بوی جوی مولیان آیدهمی   /     یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی های او  /    زیرپایم پرنیان آید همی

آب جیحون با همه پهناوری   /    خنگ ما را تا میان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان /   سرو سوی بوستان آید همی

بهرحال ، آن ایام  خوش  روزگار رودکی  نیز سپری شد، روزگار گاه سر سازگاری و گاه سر ناسازگاری با او داشته،  شهرت و مکنت ،  نزد دربار سامانیان،  گرچه فرصت های زیادی برای  رودکی به ارمغان داشت، اما  این دوران چندان نپایید ، و با خلع امیر سامانی او نیز طرد گردید ، و روزگار پیری  و سالخوردگی، حاصلی جز  افسوس  ،افسردگی، یاس، نوامیدی و سختی ایام سودی  نداشته ، و این شاعر توانمند که در جوانی با سرایش شعر و نواختن چنگ روح آدمیان را نوازشگر بوده،   در دوران آخر عمرش، روزگار چندان  روی خوشی  با او نداشته و زمانه نوازشگر این نغمه خوان پارسی گو نبوده، دچار بی مهری زمانه شد.

تصویر سازی یا صور خیال در اشعار رودکی، چنان قوی است، بخصوص در مراسم شاهان سامانی که خود بایست شاهد عینی صحنه ها بوده باشد، که چنین تصویری ارائه می دهد، و بسیار بعید است در آن دوران او نابینا بوده، و این قول را که اواخر عمر نابینا گشته ، بیشتر قوت می دهد.

نقل شده ، که کوری او در کودکی توسط  روزگارصورت نگرفته ،بلکه درسن پیری ، درد مندی،  توسط  ابنای روزگار صورت گرفته که حاصلی جز درد و دردمندی برایش نداشته است.  پیری  و درد مندی خود رنج وانتقامی ، است که روزگار غدار  از آدمیان می گیرد،  و پدر شعر پارسی سرانجام  در ناتوانی ،سختی، عسرت، ضجرت ومشقت  ترک جهان نمود.

اختصاصات شعری رودکی

سبک شعری ، او سبک خراسانی است ، سبک خراسانی از قرن سوم شروع و تا قرن ششم ادامه داشته، شاعران پیرو سبک خراسانی عبارتند: فرخی، عنصری، منوچهری، فردوسی، ناصر خسرو، سنایی، سعد سلمان؛ که در منطقه بزرگ خراسان و قومس  ناحیه شاهرود  دامغان و سمنان امروزی بوده.

اشعارش ساده و روان  و آهنگ کلمات وجملات سنگین وگاه روش پند و موعظه نیز به خود می گیرد:

ای، آنکه غمگنی و سزاواری/ وندر نهان سرشک همی‌باری 

رفت، آنکه رفت، و آمد، آنکه آمد/ بود، آنچه بود، خیره چه غم داری؟

یکی از اقدامات مهم او به نظم آوردن کلیله و دمنه بود ، شایان ذکر است کتاب کلیله ودمنه در اصل به زبان سانسکریت بوده ، که موضوع داستانهایی از زبان حیوانات نقل شده و کلیه ودمنه ،  نام دو شغال است. این کتاب از سانسکریت، به زبان پهلوی ، و سپس به عربی و سرانجام به پارسی در آمده، و رودکی آنرا به شعرساخته و پرداخته،اما !  افسوس صد افسوس که بخش های متعددی از این منظومه شعر ی عملا  از بین رفته است.

رودکی ابیات و اشعارش را در قالبهای: قصیده ، غزل، رباعی، مثنوی، قطعه  سروده بوده  و گویند بیش از یک میلیون بیت  شعر سروده،  که آنان نیز اکثرا از بین رفته است گویی روزگار جفا پیشه  نامهری فراوان در محو آثار ادبی ابیات و اشعارش نموده است .

گرچه اشعار رودکی در برخی ابیات روحیه  شاد و در وصف طبیعت و شادی ایام است. اما!  تاسف و اندوه و فراق دوستان در شعر او بسیار اثرگذار و قابل بررسی است .

هیچ شادی نیست اندر این جهان /  برتر از دیدار روی دوستان

هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر  / از فراق دوستان پر هنر

در وصف علم و دانش نیز ارزش و احترام قائل است، می گوید:

مردمان بخرد اندر هر زمان   / راز دانش را به هر گونه زبان

گرد کردند و گرامی داشتند  / تا به سنگ اندر همی بنگاشتند

در پند اینکه  در سختی ها بایست صبر نمود تا سرانجام اسباب گشایش ایجاد شود با نگاه شاعران و بس ارزشمند گفته:

کار چون بسته شود بگشایدا    /  وز پس هر غم طرب افزایدا

در شعر اشاره به واژه« یخچه »می نماید  که به نظر همان تکرگ یا برف  را می گوید:

یخچه می‌بارید از ابر سیاه /چون ستاره بر زمین از آسمان

در بیان سلامت تن آدمیان نیز در قالب شعر گفته :

گر خوری از خوردن افزایدت رنج   /   ور دمی مینو فراز آوردت و گنج

در بیان خدا پرستی نیز می گوید:

بیا، دل و جان را به خداوند سپاریم/ اندوه درم و غم دینار نداریم

در یاد و تکریم ابوالفضل بیهقی صاحب تاریخ بیقی نیز در شعرش چنین یاد می کند:

یک صف میران و بلعمی بنشسته/ یک صف حران و پیر صالح دهقان

تصویر ساری یا صور خیال  در اشعار رودکی چنان قوی است. بخصوص در مراسم شاهان سامانی که خود، بایست  شاهد عینی صحنه ها بوده باشد ،که چنین تصویری ارائه می دهد،  و بسیار  بعید است ، در آن دوران او نابینا بوده و  این قول را  که اواخر عمر نابینا گشته  بیشتر قوت  می دهد.

خسرو بر تخت پیشگاه نشسته/شاه ملوک جهان، امیر خراسان

ترک هزاران به پای پیش صف اندر/هر یک چون ماه بر دو هفته درفشان

هر یک بر سر بساک مورد نهاده روش/ می سرخ و زلف و جعدش ریحان

رودکی در مجلس امیر سامانی و سران و بزرگان قوم و لشکری و کشوری خودش حضور دارد و خود با چشمانش شاهد مناظره است، بعید است که آن زمان نابینا بوده و فردی دیگر  برای او نقل قول نموده باشد!

مجلس باید بساخته، مکانها / ز گل و از یاسمین و خیری الوان

نعمت فردوس گستریده ز هر سو/ساخته کاری که کس نسازد چونان

جامهء زرین و فرش‌های نو/ آیین شهره ریاحین و تخت‌های فراوان

زبان و ادبیات پارسی حاصل تفکر  و  تلاش  شاعران و نویسندگان بزرگ در گذرگاه عمر طولانی خویش بوده  این  میرات  کهن  را  که  به  امانت  به  ما سپرده  شده  با  خواندن  و  مطالعه  و  درست  نگارش  نمودن  بیشتر  از  گذشته  ارج  نهیم .

******************************************************************************

شـاد زی بـا سـیاه چـشـمان شاد (رودکی)

 

اشعار زیبا, شعر رودکی, رودکی سمرقندی

شـاد زی بـا سـیاه چـشـمان شاد       که جهان نیست جز فسانه و باد

 

ز  آمـــده  شـــادمـان  بــبایـــد بود         وز گــذشــتـه نــکــرد بایــــد یــاد

 

مــن و آن جـعــد مــوی غالیـه بوی        مـن و  آن مــاه روی حــور نــــژاد

 

یک بخت آنکسی که بداد و بخورد       شــوربـخــت آنکه او نخورد و نداد

 

بــاد و ابرست ایــن جهان افسوس      بــــاده پیـــش آر هـــرچـه بـاداباد

 

شــاد بودسـت ازیـن جـهان هـرگز        هیــچ کس تـا ازو تو باشی شـاد

 

داد دیــدسـت ازو بـه هیـچ سـبب      هیــچ  فـــرزانـــه تـا تـو بیـنی داد

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
آخرین عناوین مطالب